جملات فیس بوکی یکشنبه 9 آذر ماه 93
در هم.... داستانک... جملات طنز .... رمانتیک ..... اجتماعی و... غیره!!!!
خوب ببینیم امشب تو قیس بک سایت چه خبر بود و گزیده ای اون رو برای شما اینجا بیاریم... پیشکش ناقابل
وجدانا اگه حرفم غیر منطقی هست تو لایک نکن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوسش نداشته باشی؟
به خودت میگی اصلا واسه چی دوسش دارم! …مگه کیه؟؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
اصلا من که خیلی از اون بهترم…
بعد به خودت می خندی …
که اصلا واسه چی انقدر خودت و اذیت کردی؟ یهو یه چیزی یادت میاد…
یه چیز خیلی کوچیک…
یه خاطره…
یه حرف…
یه لبخند…
یه نگاه…
وبعد…
همین…
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که…
هرگز نمی تونی فراموشش کنی. :|
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...
ای کودک
کفشهایم رانپوش
تلاش توبرای بزرگ شدنت
غمگینم میکند
کودک بمان
کوچک بمان
من در بزرگ شدنم دردهایی رادیدم
که
کوچک کرد، بزرگ شدنم را...
خوب .. ذوق دوستانمون تو صفحه فیس بوکمون چطور بود؟ تا یه شب دیگه شب خوش بای